نقدی بر ایده تقدم انقلاب صنعتی بر دموکراسی در ایران
چندی پیش، بهروز هادی زنوز، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در اظهاراتی،توسعه صنعتی را مقدم بر دموکراسی دانسته و محمد منصورنژاد، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به این اظهارات، یادداشتی را در اختیار دیدارنیوز قرار داده است.
دیدارنیوز–محمد منصورنژاد*: اخیرا استاد گرامی، جناب دکتر «بهروز هادی زنوز» در یکی از خبرگزاریها فرمودند: «بدبختی ما این است که از زمان مشروطه که ۵% مردم کشور سواد خواندن و نوشتن داشتند، دنبال دموکراسی بودیم؛ تا توسعه صنعتی نباشد، دموکراسی هم نمیآید.».
اما این مدعا چنانکه در پی میآید، هم نقص دارد و هم مثال نقض:
۱. دمکراسی امری قدیم است و در یونان بالای ۲۰۰۰ سال پیش هم سابقه دارد؛ حال آنکه توسعه صنعتی در غرب متاخر و محصول فضای مدرن است؛ پس از جهت تاریخی مدعای تقدم انقلاب صنعتی بر دمکراسی، واقعیت ندارد.
۲. در غربی که توسعه صنعتی جوشید، آیا ابتدا انقلاب صنعتی شد و سپس اندیشه دمکراتیک شکل گرفت؟ یا اینکه این دو فکر همراه هم (و حتی گاه ابعاد غیرصنعتی تقدم داشت) پیش رفتند؟ اندیشه فلسفی که آدمیان را مهم و صاحب حقوق دید ابتدا شکل گرفت: دکارت (پیش از انقلاب صنعتی) و کانت (همزمان انقلاب صنعتی) رخ داد. اتفاقات مثل «رنسانس» غرب بر انقلاب صنعتی تقدم زمانی جدی دارند!
۳. در غرب جدید، کشور آمریکا، در توسعه صنعتی پیشرفته از اروپای مثلا منطقه اسکاندیناوی است، اما از جهت دمکراتیک برابر استانداردهای بین المللی قطعا عقب مانده¬تر است (شاهدش رای آوردن مثل ترامپ!). پس نسبت بین توسعه صنعتی و دمکراسی در غرب جدید هم همواره مثبت و مستقیم نیست؛
۴. در غرب جدید، نگاه تکنیکال به عالم و آدم (که نماد بارز آن توسعه صنعتی است)، معارضان جدی دارد. مثلا «هایدگر»، میگفت به جای نگاه «آنتیک» (مبتنی بر تکنولژی)، باید نگاه آنتولژیک (هستی شناسانه) داشت!
۵. در شرق، کشورهایی مثل چین و کره جنوبی (همین ایام) توسعه صنعتی دارند، اما به دمکراسی نرسیدند. پس نتیجه انقلاب صنعتی، لزوما دمکراسی نیست، اگر این دو طرح با هم پیش نروند.
۶. چرا هیچ فرار مغزی در ایران امروز، به سوی چین نیست؟ با اینکه از جهت صنعتی در وضعیت خوب است: از سلاح هستهای تا رقیب جدی هوش مصنوعی (آخرین نسل صنعت در جهان) برای غرب. چون نظام دموکراتیک نیست! و از این رو جاذبهای ندارد.
۷. کشورهای عربی منطقه (همسایگان ما) در توسعه صنعتی اقدام کردند، اما در آنها از دمکراسی خبری نیست!
۸. در ایران جریانات فعال در تاریخ معاصر یا چپها بودند که اصلا خواهان دمکراسی نبودند و بلکه گاه به تحقق «دیکتاوری پرولتاریا» تصریح داشتند و یا مذهبی بودند که بسیاری ضدمردمسالاری میاندیشیدند از صاحب عروه تا شیخ فضل الله (در عصر مشروطیت) تا مصباح یزدیها و… تنها بخشی از روشنفکران و نواندیشان دینی ایرانی طرفدار مردمسالاری بودند؛ اینان نیز در هیچ دورهای قدرت جدی نداشتند، تا علت تاخیر توسعه صنعتی در ایران را دمکراسی خواهی ایرانیان دانست!
۹. اندک دموکراسی خواهان همواره سرکوب شدند: چه در مشروطه، چه عصر پهلوی و چه در نظام فعلی!
۱۰. مگر دموکراسی خواهان ایرانی ضدصنعت بودند تا تاخیر در صنعت را بدانها نسبت داد؟
۱۱. توسعه صنعتی مشکل دارد (از برق تا.)، چون رژیمها خودکامه اند و راه حل هم مردمی شدن است و مشارکت زبدگان مردم در تدبیر امور.
۱۲. خود صنایع نیز فرهنگی دارند که بدون آنها با فرض انقلاب صنعتی و بکارگیری صنعت، مشکل آفرین است؛ و برای فرهنگ سازی صنعتی، سیستم دمکراتیک بهتر از نظامهای الیگارشیک عمل میکند.
۱۳. بخی از مشکلات نقص و فقر در صنعت، به تحریم قدرتهای غربی مربوط است که در علت ایجاد آن نظام غیرمردمی و ایدئولژیک نقش دارد.
۱۴. در نهایت تز نگارنده، اما نگاه دیالکیتکی به رابطه صنعت با دموکراسی است. توسعه باید موزون و همه جانبه باشد. در عین حال گرچه از جهت شانی (و نه زمانی!)، برخی ابعاد و غایات توسعه، بر ابعاد دیگر تقدم دارند؛ ولی بلاشک شان توسعه سیاسی (و توسعه فرهنگی، توسعه پایدار و.) بر توسعه صنعتی مقدم است! این بحث از آن رو مهم است که اگر تشخیص مساله و درد، خطا باشد، نسخه غلط هم بر اساس آن پیچیده میشود.
*استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی
Source link