«فمینیسم وارونه»؛ شیوه زیست زنان فولکلور
دیدارنیوز _ محمد سعید مقصودی*: در بلندای تاریخ همواره جنبشهای بسیاری جهت رشد و اعتلای جایگاه انسان یا دست کم با مطرح کردن چنین ادعایی از تمامی جهات (اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و..) شکل وجودی گرفته، رشد کرده، تا حدی موفق بوده و به دلیل ضعفها و معایب گوناگون در ساختار متشکله خود بعد از گذشت یک دوره زمانی به فراموشی سپرده شدهاند.
عوامل بسیاری در عدم وثوق و موفقیت مجموعه نهضتهای بشری دخیل بوده که با مداقه در خاستگاه آنان میتوان به عدم همراهی توده مردم، رویارویی حکومتها با حقیقت وجودی این جوششها و ضعف در اندیشه شناختی آنان سخن به میان آورد.
یکی از انواع این جوش و خروشها نهضت زنان مبارز، زن سالاری یا به بیان دیگر فمنیسم است.
از اوایل قرن نوزده میلادی گروهی از زنان در ایالات متحده با تشکیل حلقهای از هم فکرانشان به ناعدالتیهای جنسیتی که حکومت بین آنان و مردان جامعه در تقسیم کار و دیگر وجوه اجتماعی قائل بود دست به اعتراض زده و جمعیت زنان معترض (فمینیسم) را پایه گذاری کردند.
در ابتدا جنبش زنان تنها به دنبال تبیین مانیفستی دولتی با موضوع عدالت جنسیتی بود، اما با گذشت اندک زمانی این جوشش دچار استحاله شده و به بخشهای گوناگون هم، چون رادیکال، محافظه کار، عقیدتی و.. تقسیم گردید. باری، اما ورود این نهضت به جامعه نیمه سنتی نیمه مدرن پهلوی اول در ایران با چالشهای فراوانی رو به رو بود که این چالشها تا امروز ادامه داشته است.
زنان ایرانی به دلیل پیشینه سنتی و فولک در تار و پود شخصیتیشان مقاومتهایی در پذیرش این استحاله تاریخی داشته که این مقاومت باعث ایجاد دو قطبی زنان سنتی و پیشرو گردید.
در واقع زن سنتی ایرانی فمنیسم را وارونه زیست کرده است. به این معنا که اگر فمنیسم رادیکال غرب تمام ویژگیهای زنانه را سرکوب و معدوم کرده و هویت خود را در انکار زنانگی میداند (بر خلاف هدف اولیه جنبش زنان در غرب) فمنیسم وارونهی فولکلورِ شرقی بالعکس از آن ور بوم افتاده و زنی است که برای خود هویت قائل نبوده، خود را فدای مفهوم خانواده کرده، از تفریحات دست کشیده، رُل همسر و مادر نمونه گرفته و مفهوم زنانگی را در رضایت مطلق مردان میبیند. به بیان دیگر زن سنتی ایران در عصر حاضر (بر عکس زنان پیشرو و فعال جامعه) دچار نوعی از انفعال شخصیتی است که اگر خود را در قالب زن موفق، من ممتاز و… تصور کند دچار احساس گناه شده و بلافاصله در قالب سنتی خود جای میگیرد. در واقع میتوان این چنین ادعا کرد که زن فولک شرقی علاقهای به ظهور و بروز خود در متن جامعه نداشته و آن را فعلی عبث میداند.
در آخر باید بیان کرد به عقیده نگارنده هر دوی این دو تفکر (فمینیسم رادیکال غربی و فمینیسم وارونه شرقی) راه به ناکجا آباد گسست هویتی دارد پس زن و مرد باید در بستر نقش کاراکتریک خود و به دور از تفکرات رادیکالی و افراطی، بهترین وجه از وجوه هویتی خود را به عرصه نمایش گذاشته تا از این رهگذر جامعه آرمان شهری شکل ملموس و ظاهری قابل دفاع به خود گرفته و نوع بشر راه سعادت در پیش گیرد.
*کارشناسی ارشد حقوق کیفری و جرم شناسی
Source link