اخبار گوناگون مدارس

فریبا نظری، جامعه شناس: من در «کیک محبوب من»، فقط عشق را دیدم میان دو انسان تنها

 

فریبا نظری، جامعه شناس: من در «کیک محبوب من»، فقط عشق را دیدم میان دو انسان تنها

دیدارنیوزـ مسعود پیوسته: محور بحث امروزم در این یک ساعتِ در پیش رو، بسط همین قسمت از سروده‌ی شاعر آلمانی، مارگوت بیکل است که در مجموعه سکوت سرشار از ناگفته هاست آمده و شاملو هم آن را خوانده است و شما هم حتما آن را شنیده اید و من می‌خواهم همین یک خط شعر که خیلی دوستش دارم را ببرم در فیلم‌های سینمایی ایرانی و غیر ایرانی که مضمون تنهایی آدم‌ها را دارند و ما به عنوان تماشاچی چه تنوعی از تنهایی‌ی آدم‌ها در فیلم‌های ایران و جهان می‌بینیم!»

این شروع سخنان فریبا نظری، جامعه شناس و بیننده‌ی حرفه‌ای فیلم از منظر جامعه شناسی بود که در فرهنگسرای قیطریه و در جمع اهالی جست و جوگر مضامین فرهنگی و اجتماعی ایراد شد و در پایان نشست، مطرح کرد که آنچه گفتم فقط «طرح مسأله» بود و لازم است برای واکاوی موضوع و مضمون تنهایی در فیلم‌های سینمایی، نشست‌هایی این چنین، تکرار شود.

این جامعه شناس که مطالعات و پژوهش‌هایی در موضوع جامعه شناسی خانواده نیز دارد، در این نشست، با هدف بازشدن موضوع انواع تنهایی‌ها در فیلم ها، به مستنداتش در ۲۳ فیلم سینمایی داخلی و خارجی اشاره کرد که شرحش در پی می‌آید:
نظری گفت: «در اینجا موضوع تنهایی را از منظر فلسفی و روان شناسی نمی‌بینم که در تخصص من نیست، بلکه تمام توجهم به مفهوم تنهایی در مضمون بسیاری از فیلم‌های سینمایی است که نشان داده می‌شود و درباره اش صحبت می‌شود.

مفهوم تنهایی مانند خیلی از مفاهیم دیگر، مثل جامعه یا امنیت یا سلامت که اگر بخواهیم تعریفش کنیم، هم ساده است و در عین حال، بسیار هم پیچیده و چندوجهی است. بگذارید فعلا گذرا به انواع تنهایی‌ها اشاره کنم، چون که می‌خواهیم بازنمایی و نشانه شناسی مفهوم تنهایی را در برخی از فیلم‌ها و آثار سینمایی ببینیم و بررسی کنیم.

فریبا نظری، جامعه شناس: من در «کیک محبوب من»، فقط عشق را دیدم میان دو انسان تنها

طبیعتا مجبورم برای بازنمایی مفهوم تنهایی در فیلم‌ها هر دو نوع فیلم‌های سینمایی ایرانی و غیر ایرانی را ببینم. برای اینکه اینجا ما با یک تفاوت‌های اساسی برخورد می‌کنیم.ببینید دوستان، تنهایی یک مفهوم گریزناپذیری است که همه‌ی ما‌ها در جریان زندگی باید با آن سر و کله بزنیم.یعنی در یک برهه‌ای از زندگی پیش می‌آید.

حالا همین تنهایی، انواع مختلفی دارد. مثلا اگر زندان باشم یا در تبعید باشم، یا به ناگزیر در جزیره‌ای دورافتاده باشم و از کشتی طوفان زده رها بشوم و یا هواپیما سقوط کند، مثل فیلم معروف کست وی (دورافتاده) با بازی خیلی خوب تام هنکس، بین این همه آدم، فقط این آدم زنده بماند و تنها هم باشد، این تنهایی، خب یک تنهایی فیزیکی است و غالبا در این موارد ممکن است برای هر کسی پیش بیاید.

یک وقت‌هایی هم هست که ما دچار تنهایی عاطفی می‌شویم، یعنی ضمن آنکه داریم در جمع زندگی می‌کنیم، اطراف مان پر از آدم است و بین خانواده مان داریم زندگی می‌کنیم، ولی احساس تنهایی داریم. احساس می‌کنیم هیچ کس دور و برمان نیست، هیچ کس ما را نمی‌بیند و نمی‌شنود. هیچ کس ما را درک نمی‌کند. گاهی اوقات هم تنهایی اجتماعی داریم. شنیده اید حتما که اصطلاحا می‌گویند بعضی افراد، جامعه گریزاند، دوست ندارند در جمع باشند. بودنِ در جمع، یک خرده این‌ها را اذیت می‌کند. یعنی خودشان تنهایی را انتخاب می‌کنند که همدم شان شود. گاهی هم ممکن است تنهایی، ناشی از تنهایی روانی باشد، ناشی از یک نشانگان یا سندروم بالینی باشد، بیماری یی باعث شده باشد فرد، تمایل بیش از حد به تنهایی داشته باشد. مثلا فرد دچار افسردگی شده باشد یا به یک بیماری جسمی مثل ام‌اس و کانسر مبتلا شده باشد و در مرحله‌ی پیشرفته‌ی بیماری، احساس می‌کند حوصله‌ی هیچ کس را ندارد.

این‌ها را برای این گفتم که در آثار مختلف سینمایی که می‌خواهیم با هم مرور کنیم، ممکن است بپرسید در بین این همه مفاهیم، چرا رفتید سراغ مفهوم تنهایی در فیلم ها؟ پاسخ می‌دهم که تنهایی، مفهوم جذابی است برای بازنمایی و نشان دادنش در آثار سینمایی. البته در بقیه‌ی انواع هنر هم، تنهایی موضوع جذابی است، ولی امروز، بحث مان در باره تنهایی در آثار سینمایی است.

فریبا نظری، جامعه شناس: من در «کیک محبوب من»، فقط عشق را دیدم میان دو انسان تنها

حالا چرا این مفهوم تنهایی برای سینماگران جذاب است؟ به چند دلیل. یکی اینکه، موجب همذات پنداری مخاطب با سوژه می‌شود. مثلا وقتی قهرمان یک فیلم را می‌بینید، به خودتان می‌گویید، چقدر شبیه من است این! عین من رفتار می‌کند. یا برعکس، می‌گویید این دارد مخالف من عمل می‌کند. دیگر دلیل اینکه، سوژه‌ی خوبی است که ما می‌توانیم آدم‌ها را و زندگی شان را روایت کنیم در اثر سینمایی.

پیشنهاد مطالعه، کلیک کنید:  دغدغه خانواده های لرستانی برای تامین سرویس دانشآموزان

یک مثال می‌زنم از یک فیلم ایرانی. وقتی زندگی زن در فیلمِ به همین سادگی را می‌بینید که خانم هنگامه قاضیانی بازی کرده و جایزه هم برده و برایش سیمرغ بلورین گرفته، بخصوص خانم‌های خانه دار، با وی همذات پنداری می‌کنند.تنهایی، موقعیت و پوزیشن مناسبی است برای اینکه آدم‌ها بتوانند خودشان را بشناسند.

مثلا همین فیلم کیک محبوب من که جزو فیلم‌های ممنوعه بود و این اواخر، در شبکه‌های مختلف شما هم دیدید، ممکن است که بگویم که اگر من جای مهین (قهرمان فیلم کیک محبوب من) بودم، آیا در مواجهه با آقافرامرز، همین گونه برخورد می‌کردم؟ و در درون خودم کنجکاو می‌شوم که اگر روزی من در موقعیت مهین قرار بگیرم، چکار خواهم کرد. یا اگر در موقعیت زنِ قهرمانِ «کافه ترانزیت» قرار بگیرم، چه مواجهه‌ای با آن راننده‌ی تنهای یونانی خواهم داشت. یا در بانوی اردیبهشت و خیلی آثار دیگر.

یا در فیلم «مجبوریم»، که این‌ها همه اش مرا یاد همان شعر مارگوت بیکل می‌اندازد که گفتم محور بحث امروزم، همین تفسیر شعر این خانم شاعر الهیات دانِ روان درمانگرِ گفتگو محور است. شعری که می‌توان مفهوم آن را در آثار سینمایی که مضمون تنهایی دارند، دریافت.یک جا می‌گوید: «از تنهایی مگریز، به تنهایی مگریز، گهگاه آن را بجوی و تحمل کن.»

من خیلی این یک خط شعر را دوست دارم؛ و فکر می‌کنم بازنمایی بسیاری از فیلم‌های سینمایی با مضمون تنهایی، دقیقا بر همین اساس است؛ و رویارویی ما آدم‌ها در زندگی روزمره مان هم انگار به نوعی معنای ساده شده‌ی این یک خط شعرِ به نظرم فلسفی است.

برداشتم از این یک خط شعر این است که تنهایی یک بحث ناگزیر است در زندگی ما، و ایشان به عنوان یک هنرمند و یک شاعر که کلمات را به رقص و نقش درمی آورد، پیشنهاد می‌دهد که نه از تنهایی فرارکن و نه اینکه به سمت تنهایی به شکل افراطی هجوم ببر و فقط تنهایی را انتخاب کن، بلکه گهگاه، (این گهگاه خیلی مهم است) یعنی در پریود‌ها و دوره‌های مختلف زمانی، ناگزیری با تنهایی روبرو شوی.

فریبا نظری، جامعه شناس: من در «کیک محبوب من»، فقط عشق را دیدم میان دو انسان تنها

وقتی داشتم بررسی می‌کردم فیلم‌های سینمایی واجد مضمون تنهایی را در هر دو نوع سینمای ایرانی و غیر ایرانی، دیدم این خودش خیلی گسترده است. برای اینکه شما وقتی می‌گویید غیر ایرانی، گاهی اوقات این غیرایرانی می‌شود سینمای منطقه خاورمیانه، یعنی مثلا می‌شود سینمای ترکیه. منظورم سینمای جدی ترکیه است. مثل کار‌های نوری بیگله جیلان. مثل فیلم روزی روزگاری آناتولی و خواب زمستانی اش. آنجا می‌توانید تنهایی را در شخصیت قهرمانِ مرد فیلم ببینید که یک نویسنده است و پناه برده به یک کوهستان و آنجا هتلی راه اندازی کرده برای توریست‌هایی که می‌آیند. همسرش کنارش است، ولی هر دو، دو شخصیت تنها هستند؛ و هرقدر سعی می‌کنند کنار هم با یکدیگر ارتباط بگیرند، نمی‌شود. فیلم، فوق العاده است. آن روایتی که دارد از این دو آدمِ تنها می‌کند و آن فضای برفی و کوهستانی آنجا، شمای تماشاچی را ترغیب می‌کند که مدتی بروی در یک همچین جایی زندگی کنی! می‌خواهم بگویم یک تصویر زیبایی از تنهایی را نشان می‌دهد. خب، داریم از تفاوت‌های تنهایی در سینما‌های غیرایرانی در جا‌های مختلف می‌گوییم. سینمای ترکیه باشد، سینمای مصر باشد، سینمای سوریه باشد، سینمای عراق را نمی‌گویم. چون چیز خاصی نمی‌بینم، سینمای سوریه هم که حالا همه چیزش به سمت نابودی رفت، منظورم سینمای سوریه تا یک دهه پیش بود که سینمای قابل تأملی داشت و امیدواریم دوباره احیا شود؛ و در ادامه، سینمای لبنان.

یک وقتی این‌ها هست، سینمای افغانستان، خود این جمهوری‌های کوچولو کوچولوی بالای دریای کاسپین یا خزر؛ و یک وقت‌هایی هم هست که منظورم سینمای اروپای شمالی است و می‌روید سراغ کشور‌های اسکاندیناوی و سبک سینمای خاص خودشان را دارند، مثل سینمای نروژ و هلند و سوئد و دانمارک، مثلا شما درنظر بگیرید از آن منطقه، اینگمار برگمن، چگونه تنهایی را توصیف می‌کند، بعد بروید یک خارجی دیگر مثلا در سینمای هالیوود، آن‌ها چگونه از تنهایی می‌گویند در سینمای شان. این‌ها همه با هم متفاوت اند.

شما وقتی می‌گویید فیلم‌های خارجی، باید معلوم کنید سینمای کدام حوزه را می‌گویید. همین الان، تنهایی در سینمای فرانسه، با تنهایی در سینمای هالیوود و امریکا کاملا متفاوت است. این‌ها هر دو، تنهایی شان با سینمای بالیوود و هند متفاوت است. بعد، همه‌ی اینها، تنهایی شان با سینمای ایران متفاوت است. چرا؟

پیشنهاد مطالعه، کلیک کنید:  آموزش خانواده یکی از اولویت‌های مهم سال تحصیلی جدید دراصفهان است

بزرگترین دلیلش تفاوت فرهنگی است. تفاوت زمینه‌های متفاوت فرهنگی، تاریخی و جامعه پذیری، یعنی تطبیق فرد با هنجار‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه.»

نظری، پس از بحث نظری و تببین مفهوم تنهایی در انواع سینما‌های داخلی و خارجی، سراغ مصادیق تنهایی در آثار سینمایی ایرانی و غیر ایرانی رفت و گفت: «شما وقتی فیلم «به همین سادگی» را می‌بینید که خانم هنگامه قاضیانی در آن در نقش «اکرم» ظاهر شده، شما در او هم احساس تنهایی می‌بینید و هم تکرار تنهایی را. حالا همین احساس تنهایی و تکرار تنهایی، بسیار متفاوت است با فیلم «ژان دیلمان»، اثر شانتال آکرمن (شاید دارم مثال خاص می‌زنم.) که محصول فرانسه است و آنجا زن، خانه دار است و با پسرش زندگی می‌کند. پسرش فکر می‌کند او خانه دار است، در حالی که این زن، تن فروش است و کارگردان هم زندگی روزمره‌ی این زن را با هنجار‌های خودشان روایت می‌کند.

فریبا نظری، جامعه شناس: من در «کیک محبوب من»، فقط عشق را دیدم میان دو انسان تنها

این روایت، برای کارگردان عادی است که در حال روایت روزانه‌ی این زن تن فروش است، ولی ما همین موضوع تنهایی را در فیلم «به همین سادگی» خودمان که بخواهیم بگوییم، (مکث می‌کند و با تلخند ادامه می‌دهد) می‌دانید، خیلی سخت است درباره این چیز‌ها حرف زدن! وقتی می‌خواهم مثال بزنم و از فیلم ژان دیلمان بگویم که دارد از زندگی یک زن خانه داری می‌گوید که در خفا به تن فروشی مشغول است، آن وقت همه می‌گویند خانم این چه حرفی است شما می‌زنید! که دارید این فیلم را معرفی اش می‌کنید که برویم ببینیم!

می‌خواهم بگویم اگر شما نبینید هم، این واقعیت وجود دارد. (قبل از اینکه این جامعه شناس در جمله اش به کلمه واقعیت برسد، صدای برخی حاضرین شنیده می‌شد که می‌گفتند این واقعیتی است.) دکتر نظری ادامه داد: «دو میلیارد آدم هستند که دارند این را می‌بینند، بنابراین نگران این نباشید که ما نمی‌بینیم! (خنده‌ی حضار)

این جامعه شناس، در معرفی مصادیق مضمون تنهایی در سینما‌های داخلی و خارجی؛ و با توجه به هنجار‌های اجتماعی در ممالک مختلف و تفاوت‌های فرهنگی این سینماها، ابتدا سراغ تولیدات داخلی و سینمای کلاسیک ایرانی رفت و از قیصر و داش آکل گفت و از تنهایی‌های قیصر و البته اینکه مسعود کیمیایی شخصیت‌های قصه هایش اغلب، آدم‌های «تنهایی» بوده اند.

نظری توضیح داد: «اجازه بدهید همین جا بگویم در این بحث تنهایی، خیلی جا‌ها هست که عشق در برابر تنهایی می‌آید. در ترانه‌ها و آثار هنری، بسیار می‌بینیم این دو مقوله‌ی عشق و تنهایی را در کنار هم می‌آورند. گاهی هجران هم است در بحث عشق زمینی. گاهی هم هست که به تأسی از عرفان که در ادبیات فارسی هم هست، مثل مولانا و حافظ و … که سمت و سوی عشق، رو به بالا و آسمان و عشق آسمانی می‌رود. عشق را در کنار تنهایی می‌بینید، اما رغبتش زمینی نیست و آسمانی است. حرف از عشق و تنهایی شد، یاد رابعه بلخی، شاعر پارسی گوی افتادم. رابعه برایم از این نظر جذاب نیست که شاعر است، بلکه برایم از این نظر جذاب است که عاشق است و در عاشق بودنش فاعل است، نه مفعول. اوست که به معشوق خود، عشق را با شجاعت هرچه تمام‌تر ابراز می‌کند، معشوقی که در طبقه اجتماعی پایین‌تر از خودش قرار دارد، از نظر نژادی، از نظر ژنتیک و طبقه اقتصادی که آن موقع خیلی مطرح بوده؛ و بعد هم در همین راه، جانش را از دست می‌دهد.

به عشق زمینی برگردیم. شما همین عشق زمینی را در برخی آثار سینمایی، همراه با گوشه گیری، عزلت، اندوه و رنج می‌بینید، ولی در برخی از آثار سینمایی، همین عشق را همراه با نشاط و سرزندگی می‌بینید، همراه با شور و دگرگون شدنِ احساس تنهایی در زندگی آن فرد می‌بینید. مثلا همین فیلم کیک محبوب من، این فیلم، جزو آن آثاری است که خیلی به آن نقد شده و خیلی از دوستان به آن اعتراض دارند، نقد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دارند، ولی وقتی خودم این فیلم را دیدم، از منظر خودم که جامعه شناسی است می‌گویم، نه آن جاذبه‌های جنسی و ممنوعه و اروتیک را دیدم و نه چیزی خلاف قواعد فرهنگی و اجتماعی ایران، بلکه من در آن فقط عشق را دیدم. عشق در کنار تنهایی. واکنش طبیعی و واقعی دو تا آدم در تنهایی‌های شان. حالا برخی می‌گویند برخلاف قواعد فرهنگی ماست، من می‌گویم برای اینکه در ایران ساخته نشده است. من ژان دیلمان را به خاطر این مثال زدم که اگر ما بخواهیم زندگی یک زن تنهای تن فروش را در خارج از ایران فیلم کنیم، قطعا از ژان دیلمان هم، بسیار عریان‌تر خواهد بود.

پیشنهاد مطالعه، کلیک کنید:  برپایی گردهمایی سفیران خورشید

گاهی وقت‌ها وقتی فیلم نگاه می‌کنم، می‌خندم. می‌گویم خدایا این دنیا چرا تعادل ندارد! یک گوشه‌ای در جهان، در فیلم، (ببخشید) طرف کلا برهنه می‌شود و در یک گوشه‌ی دیگر دنیا، حتی خصوصی‌ترین جا‌ها مثل حمام و دستشویی را نشان می‌دهند، در یک گوشه‌ی دیگر دنیا، طرف حتی نمی‌تواند (با لبخند) دست خود را به فرد مقابلش بزند! نمی‌تواند به کاپشن طرف دست بزند! می‌گویم خدایا ما آدم‌ها چرا تعادل نداریم!  (تشویق حضار)

خب، این همان هنجار‌های دست و پاگیری است که ما در قالب قواعد، تعریفش می‌کنیم و همه جا هست دیگر. حتی شما خود خانم شهره آغداشلو را وقتی در فیلم خانه‌ای روی شن و مه می‌بینید که در اتاق خواب در کنار بن کینگزلی نیمه پوشیده است، خبرنگاری از آغداشلو می‌پرسد آیا تعمدا در اتاق خواب، لباس خواب تان را درنیاوردید؟ ببینید، یعنی از بس ذهن ما آکنده از همین هاست، بعدش خانم شهره آغداشلو توضیح داد که پاسخش برایم جالب بود. خب، خانم آغداشلو محدودیتی نداشت، مثل بقیه فیلم‌های هالیوود (البته آن‌ها هم باز رده بندی دارد که چه مقدار از سکس و خشونت را نشان دهند.) ایشان پاسخ دادند. گفت سعی کردم مطابق با قواعد یک زن شرقی جلو بروم. یک زن شرقی که حتی اگر در اتاق خواب با همسرش هست، بخصوص در این موقعیت سنی، ممکن است که به این شکل معاشقه را جلو ببرند.

وقتی «کیک محبوب من» را می‌بینم، متوجه می‌شوم فیلم، روایت مواجهه‌ی این آدم‌ها با تنهایی‌های شان است. فیلم شادی بخش بود و به بیننده روحیه و انرژی می‌داد، ولی خب، آخرش پژمرده شدم. چون تراژیک تمام شد که این هم البته انتخاب نویسنده و کارگردان قصه است.

در سینمای بعد از انقلاب هم، «رگ خواب» رو برای تان مثال می‌زنم. این هم روایت تنهایی است، ولی بشدت دردمندانه.»
این پژوهشگر اجتماعی و بیننده‌ی حرفه‌ای فیلم، در مجموع این یک ساعت سخنرانی، به بازنمایی انواع تنهایی‌ها در سینما‌های ایرانی و غیر ایرانی پرداخت.

به فیلم‌های «به همین سادگی»، «بانوی اردیبهشت»، «هامون»، «کافه ترانزیت»، «بانو»، «مجبوریم»، «کیک محبوب من»، «داش آکل»، «قیصر»، «آتابای»، «رگ خواب»، «مهاجر و دیده بان»، «هور در آتش»، «شب‌های زاینده رود و نوبت عاشقی»، «روزی روزگاری در اناتولی»، «خانه‌ای روی شن و مه»، «ژان دیلمان»، «متولد چهارم ژوئیه»، «راکی یک تا چهار»، «او»، «بربادرفته» و «کست وی (دورافتاده)».

فریبا نظری، در قسمت پایانی سخنانش به دو وجه بازنمایی تنهایی آدم‌ها در سینمای متأثر از جنگ و پیامد‌های آن، در کهنه سربازان و سینمای به اصطلاح دفاع مقدسی ایران پرداخت که به جای کهنه سرباز، اغلب جانباز نامیده می‌شود و دو دنیای متفاوت تنهایی‌های این دو نوع سینمای داخل و بیرون پرداخت.

دو مثال داشت. یکی فیلم متولد چهارم ژوئیه که قهرمان قصه، خودش بود و ویلچرش و ناکامی از برطرف سازی حداقل‌های نیاز‌های بیولوژیکش که مثلا در کلوب‌های فاحشه خانه هم، در مواجهه با تن فروش ها، متأسف و متأثر بود از بی حرکتی اش؛ ولی در سینمای داخل با موضوع جنگ یا متأثر از جنگ، شخصیت‌ها و قهرمانان تنهای قصه ها، اغلب، تنهایی‌های شان وجه عارفانه دارد و دیگران وقتی ویلچرش را می‌بینند، آن را به عنوان تبرک می‌بوسند و از این مواجهه، گویا مشغول تقدیس و تبلیغات جنگ اند تا فهم تنهایی‌های شکننده و عذاب آور همان رزمندگان و سربازانی که امروزه تنهایی‌های شان مملو از انواع مصیبت‌ها و عارضه‌های پس از جنگ است.

مثال ش در فیلم‌های جنگی ایرانی، «هور در آتش»، «دیده بان» و «مهاجر» بود و نمونه‌های متفاوت دیگر، که تنهایی‌های قهرمان داستان را عینی‌تر و زمینی‌تر بازتاب می‌داد، نگاه محسن مخلملباف بود که جلوه هایش را می‌شد در «شب‌های زاینده رود» و «نوبت عاشقی» دید.


Source link

نمایش بیشتر
باکویت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Banner
https://madaress.ir/sitemap_index.xml