رای ترامپ: الکسی دوتوکویل و دموکراسی در آمریکا
دیدارنیوز _ محمد منصورنژاد*:
۱. میدانیم «دوتوکویل» از متفکران فرانسوی نیمه اول قرن ۱۹ بود و پس از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) برای شناخت وضعیت آمریکا به آن کشور سفر کرده و کتاب مهم و دو جلدیاش «دموکراسی در آمریکا» را نوشت. در آنجا ضمن بیان فضایل دموکراسی آمریکایی (مثلا کثرت تشکلهای انجمنی و خود جوش و مشارکتشان در امور مختلف و..) به نقد دمکراسی آمریکایی هم میپردازد. البته او نمیخواست صرفا مطالعهای نظری داشته باشد. زیرا خانوادهاش از انقلاب فرانسه آسیب خورده بودند و تبعات زشتی از انقلاب فرانسه را در سطح کشور میدید و برایش واقعا پرسش بود که چرا پس از انقلاب یک ملت، مجددا آزادیها تهدید میشود؟ از این رو به سراغ مطالعه کشور آمریکا نشست که انقلابی (در سالهای ۸۳-۱۷۷۵ و علیه انگلستان) را از سرگذرانده بود. در مقایسه با کشور خودش، از دستاوردهایش آن بود که انقلاب آمریکا انقلابی برای آزادی (و نه انقلابی برای برابری مثل فرانسه) البته از بیگانگان بود.
از نکات مهم این کتاب بحث «جباریت اکثریت» (خطر عوامفریبی و دماگوژی در دموکراسی) است که البته پیش از او آبای آمریکا نیز این تعبیر را بکاربرده بودند. دوتوکویل معتقد بود اگر چاره اندیشی نشود، خطر دموکرسی (جباریت اکثریت) از نظامهای استبدادی هم بیشتر میشود، چون از قدرت مردم نمیتوان جلوگیری کرد (به قولی ملت را نمیتوان با گلوله کشت!). اکثریتی از مردم میتوانند وسوسه شوند و جاروجنجالی بپا کنند و همه چیز را بدست گیرند.
او معیاری مهم برای نقد دموکراسی دارد و آن «آزادی» است. دوتوکویل، گرچه منتقد دموکراسی بود؛ اما مخالفش نبود و میگوید علیرغم همه مخاطرات، نظام دمکراتیک هنوز آلترناتیوی بهتر از خود ندارد. دوتوکویل در صدد آن بود که ببیند چگونه میتوان دموکراسی را با فردیت سازگار کرد و چه مخاطراتی جامعه دموکراتیک را تهدید میکند؟ و…
۲. جاذبه شعارهای عامیانه و پوپولیستی (ضدعلم و شبه علم) «ترامپ» علی رغم همه واگرایی هایش (علیه زنان، مهاجران، اقلیتها و..) برای ملتی مثل آمریکا که مثلا از کشورهای توسعه یافته است!، آن هم در هزاره سوم، و عصر رسانه و ارتباطات، از شگفتیهای زمانه ماست! به نظر میرسد همچنان (و پس از حدود ۲ قرن از آن عهد) همانند دوتوکویل باید از جباریت اکثریت حاکم بر جامعه آمریکایی ترسید! زیرا نتیجه اکثریت آرایشان، جهانی را تهدید میکند! بر اثر آن افراطیون و راست گرایان دنیا تقویت شده و میشوند؛ چرا که «اکثریتی از مردم وسوسه شدند و جاروجنجالی بپا کردند و همه چیز را بدست گرفتند!»؛ ظاهرا به جای جامعه مدنی با «جامعه توده وار» در آن سامان مواجهیم.
۳. پس از جنگ دوم جهانی ادبیاتی سنگین در علوم اجتماعی بدین بحث اختصاص داده شد که چرا «از درون مدرنیته، فاشیسم، نازیسم و هیتلر و… سربرآورد؟». اما اکنون به نظرم جامعه شناسان، روانشناسان، عالمان سیاست، کارشناسان روابط بین الملل و… واقعا لازم است ذهن، روان، حالات، خیل عظیم رای دهنده به ترامپ در این انتخابات و نیز مناسبات قدرت در این کشور را مورد مطالعه عالمانه و دقیق قرار دهند (همان راهی که دوتوکویل برگزید). چرا که بسیاری از مردم جهان، وقتی از نابسامانی امور در کشوهای جنوب و جهانی سومی به تنگ میآیند، چشم امید به شیوه حکمرانی کشوری مثل آمریکا با ایدئولوژی «لیبرال دمکراسی» دارند! ولی مثل اینکه «از قضا سرکنجبین، صفرا فزود!» و باید بدین پرسش قبل از فجایع سنگین برای بشریت جواب داد که چرا چنین نداهای افراطی در هزاره سوم، پاسخ میگیرند و برای جلوگیری از اوضاع بدتر جهان از آنچه هست (جنگها و خشونتها وو.) چه باید کرد؟
۱۶ آبان ۱۴۰۳
*دین پژوه و استاد دانشگاه
Source link