دو قربانی؛ یک مقصر | دیدار نیوز
دیدارنیوزـ فرشاد محسن زاده: پدیده خشونت و خشونت ورزی همانند بسیاری از ناهنجاریها در زیست بوم خشونت گرایان و خشونت ورزان از نگاه روانشناسان و جامعه شناسان و دیگر صاحب نظران علوم مرتبط ناشی ازعوامل گوناگونی است که هریک از کوچکترین نهاد جامعه یعنی خانواده تا نهاد حاکمیت در این تنیدگی علل به میزان سهم خویش نقش دارند.
جامعه ایرانی ما نیز از این قاعده کلی مستنثی نیست، اما آنچه موجب پرسش در ذهن کنکاشگران حوزه جامعه شناختی امروز ایران میشود اینکه چرا در سالهای اخیر میل به خشونت و خشونت ورزی در حوزه اجتماعی روز بروز فزونی یافته تا حدی که این خشونت گرایی را ظاهرا نقطه پایانی نیست.
صرف نظر از ریشه یابی انواع خشونت وعلل پیدایش آن درهر جامعهای از جمله جامعه ایرانی، پدیده نسبتا نوظهوری از میان تمامی ناهنجاریها در ایران امروز ما طی چند سال اخیر به شکل ویژهای نمود پیدا کرده که هر چقدر به این سوتر امده ایم بسان یک اپیدمی در قشر نیازمندان و جامعه گرسنگان و پابرهنگان درحال تسری است.
“زورگیری” این پدیده نسبتا نوظهور که مرتکبان آن در جامعه نابرابر اقتصادی – اجتماعی ما نه تنها از آن بعنوان یک ناهنجاری و عمل بزه باور ندارند بلکه در این جامعه طبقاتی و ناعادلانه حتی نوعی حق ستانی به باور خویش میدانند که اگر این روند به یک قاعده در جامعه تبدیل شود دیگر هیچکس وهیچ چیز درحاشیه امنیت قرار نخواهد داشت.
به باور زورگیران که عمل شان نوعی احقاق حق تلقی میشود باز پس گیری اندکی از سهم به سرقت و تاراج رفته آنان و خانوادهها و نزدیکان شان در یک جامعه خالق فرصتهای نابرابر، زاییده سیستم رانتی و مفسده پرور اقتصادی، نظام دارا و ندار و اکثریت محروم از زیستهای حداقلی است.
در جامعه طبقاتی دهک بندی شده ایران که واضحترین نوع فاصلههای طبقاتی در آن بیش از دو دهه است که به رسمیت شناخته شده و از آن پس نیز هر ساله بر میزان جمعیت و تراکم دهکهای پایین دستی افزوده و فقر آنان گستردهتر و سفره و سهم آنان از زندگی و منابع ملی کمتر و کمتر شده زورگیری را برای بقا و حقوق از دست رفته خود محق میداند.
این احقاق حق با زورگیری و یا حتی شیوههای دیگر به قدری در باور جامعه فقیر و محقر و افراد له شده در زیر چرخ دندههای خالقان فرصتهای زندگی نابرابر، تحصیل کنندگان حداکثری منابع ملی، عاملان جامعه کاست محور (طبقاتی) و رانت جویان و رانت خواران بالادستی، موجه جلوه پیدا میکند که خطا و گناه خویش را در قیاس با خطا و گناهان بیدادگران اقتصادی و بانیان فقر و فلاکت جامعه هیچ و حتی عاددلانه میانگارند.
وجدان جامعه تحقیر و فقیر شده در این قیاس که به زعم شان، تمامیت خواهان منابع ملی و فاسدان و ویژه خواران اقتصادی در خلق این نداری هم میهنان فرودست، روزانه عامل مرگ صدها بیمار تهیدست و تیره بختی قشرهای گوناگون جامعه از طبقات مختلف زیر دست و محروم شده هستند نه تنها آزرده خاطر نیست بلکه این عمل خویش را جنگی برای بقا و مبارزه با بیدادگران اقتصادی و تضییع کنندگان حقوق خویش میپندارد.
این وجدان دفن شده حق پندار، یک روز در شمایل زورگیر و روزی دیگر در کسوت پرستار یا کادر درمانی بیمارستانی با فروش داروی بیماری در بازار سیاه و تزریق آب مقطر به جای داروی اصلی به بیماران که عامل مرگ آنها میشود تجلی پیدا میکند که از نگاه اوهمگی قاتل اند یکی با سلاح سرد، دیگری با دزدیدن داروی بیمار و آن یکی با اختلاس، رانت و احتکار قوت لایموت میلیونها انسان هموطن.
در نگاه او همه مسایل و مصایب متوجه حاکمیت و شیوه حکمرانی غلط است که قادر نبود شرایط زیست عادلانه و خلق فرصتهای برابر و بهره مندی از منابع ملی را برای تمامی اقشار جامعه تحت حاکمیت فراهم کند که البته این نوع نگاه او در زورگیری، قانون گریزی و حتی فاجعه آفرینی “قتل نفس” در منطق جامعه سالم جایگاهی ندارد، ولی باید پذیرفت در جامعه امروز ایران ما دیگر حنای قانون، اخلاق، وجدان، حقوق شهروندی و باورهای مقدس نزد تهیدستان و گرسنگان رنگی ندارد.
سقوط اخلاق وگسترش ناهنجاری درهر جامعهای مورد مذمت است، اما این مذمت در حکومت و حاکمیت اسلامی که داعیه اخلاق جهانشمول دارد، صد چندان است بخصوص براساس آموزههای دینی چنین حکومتی که نابرابری، ظلم و فقر نکوهیده میشود و به صراحت اذعان میدارد که “اگر فقر از دری وارد شود ایمان از در دیگر برون میرود” باید بکوشد زمینههای بی عدالتی را در تمامی ابعاد از جمله در حوزه نابرابریهای اقتصادی ابتدا در خود ریشه کن کند تا جامعهای آسوده خاطر خلق شود.
اگر نه در چنین جامعه و حکومتی که امروز شاهد انحطاط آن درهمه حوزهها میتوان بود هم آن زورگیر مسلح به سلاح سرد و هم آن جوان دانشجو که فقط بخاطر فقر مطلق، یکی برای فروش لپ و تاپ سرقتی و لقمه نانی و آن یکی نیز برای حفاظت از اندک دارایی و از کف ندادن ابزار آموزشی و احیانا وسیله ارتزاق خود تا سر حد مرگ نمیجنگند و جنگ نان و جان راه نمیافتد و گلوی هموطنی را نمیدرند، پیداست که در چنین وضعیتی هر دو قربانی اند و مقصر یکی دیگر است. حاکمیت!
Source link