تو نمیتونی خوب نباشی پسر!
برای مرتضی امینیتبار، راهی که طی کردی، نذری که داشته و تئاتری که روی صحنه دارد
دیدارنیوزـ محمدرضا یزدانپرست: تا پیش از اینکه در پشت صحنه یک برنامه، با او صمیمیتر و نزدیکتر صحبت کنم، تنها یک گفتگو از او دیده بودم و سریال زخم کاری را. در چشم من پسری بود باعزم و اراده و البته بااستعداد. در آن گپ پشت صحنه، دیگر رفیق شدیم و حرفهای شخصیتر از او شنیدم. تا اینکه پریشب، تماشاگر تئاتر او بودم؛ نمایشی تک پرسوناژ، که یکتنه نزدیک ۷۰ دقیقه، پهلوانی میکرد در بازیگری. بعد از اجرا، فرصت دیدار کوتاهی دست داد و خوش و بش. اولین سوالش این بود: “چطور بود؟ خوب بودم؟ ” گفتم آخر تو اساسا نمیتوانی خوب نباشی پسر!
راهی قم بود برای دیدن خانوادهاش؛ همان شهری که در آن، از پدر و مادری افغانتبار زاده شد و بالید، و البته همان شهری که بعد از تست اول زخم کاری به آنجا میرود و دستشوییلازم میشود. دستشوییلازم شدن همانا و بالاجبار سر از حرم حضرت معصومه درآوردن همانا. گوشهای رو به گنبد به او میگوید: “هم با تو قهرم، هم با داداشت. اگه این نقش به من سپرده نشه، دیگه با هیچکدومتون کاری ندارم. “
فردای این زیارت اجباری و عتاب و خطاب و اتمام حجت تند و تیز، میآید تهران برای تست دوم نقش “میثم”. قرار بوده این دفعه، گریه کند؛ و این بار، مهدویان بیآنکه تست گریه بگیرد، به گریمور میگوید موهایش را کوتاه کنید و مرتضی امینیتبار میشود پسر مالک؛ نقشی که در فصل دوم، جور نبودن پدر را به دوش کشیده و در غیاب جواد عزتی و روبهروی رعنا آزادیور و کامبیز دیرباز، کم نیاورده است.
تئاتری که پریشب از او دیدم، امتداد مسیر درخشانی است که شروع کرده و پسری برآمده از خانوادهای استخواندار، پسری برآمده از پس تلاش و استعداد و مطالعه و پسری برآمده از سالها تمرین و ممارست، بعید است در بازیگری، سر از کجراهه دربیاورد. او یکشبه به جایی که به آن دست یافته نرسیده که نگران باشیم، در باد غرور شهرت، به بیراهه برود.
تئاتر “ده و ده دقیقه” را برای تماشا پیشنهاد میکنم؛ تئاتری به تهیهکنندگی فرید شاهمحمدی و نویسندگی و کارگردانی سیدامیر پیشوایی؛ و در پایان به مرتضی میگویم رفیق! دعا کن! دعا کن هر کس به مزدش برسد؛ چه به واسطه اعتقاداتش، چه به واسطه استعدادش و چه به واسطه تلاشش!
*مجری سابق تلویزیون و روزنامهنگار
Source link