برندگان و بازندگان هفتم اکتبر
دیدارنیوزـ*فرشاد محسن زاده: هفتم اکتبر ۲۰۲۳ خاورمیانه پرآشوب و همزاد با جنگ و ستیز تاریخی یک بار دیگر شاهد شعلههای برخاسته از تعارضهای نژادی، قومی، مذهبی و سرزمینی بود که بنا به شواهدی آشکار برندهها و بازندههایی در پازل قدرت منطقهای به همراه داشته است.
در این پازل سیال قدرت منطقهای خاورمیانه که دیر زمانی است بواسطه متغیّرهای بیرونی و نابخردی حاکمان برخی کشورها و عقب ماندگی مزمن ملت ها، دایما درحال دگرگونی مخرب، غیرهمگون و بصورت سیال لایهای متراکمتر از لایهای دیگر از حالتی به حالت ناپایدارتر و نامتوازنتر تغییر شکل میدهد که همواره این وضعیت تیره گون یک بازنده اصلی دارد و آن مردم کشورهای آشوب زده منطقه هستند.
ملت کشورهای سوریه، عراق، یمن و فلسطین حداقل در سه دهه گذشته مصداق بارزی از این وضعیتهای ناپایدار در پازل سیال قدرت منطقهای هستند که بواسطه متغیرهای بیرونی و بی کیاستی و بی عدالتی حاکمان در زمره بازندگان بازی قدرتها دسته بندی میشوند.
در این میان اگر از مردم غزه بعنوان مظلومترین قربانیان درجریان نسل کشی ربع نخست قرن ۲۱ بعنوان بازندهترین مهرههای پیاده صحنه سیاست ورزیهای قدرتهای جهانی و مجریان اندیشههای ماکیاولیستی بگذریم در بازی قدرت دولتها نیز برندگان و بازندگانی به میزان تاثیر و تاثر و دوری و نزدیکی در نقش آفرینی جنگ غزه وجود دارند که با بررسی اجمالی سهم هر یک آنان به وضوح در سود و زیان بازی قدرتها پیداست.
در این بازی قدرت، قدرتهای منطقهای و جهانی با ابزارهای میلیتاریستی و برتریهای اقتصادی و اتوریته بین المللی، برخی دست به مهره، برخی بازی سازان بی مهره و برخی نیز خود مستقیما مهرههای بازی قدرتها بودند و هستند که هر یک در این کارزار تنازع بقا سهمی از پیروزی و شکست نصیب شان شد.
البته سهم هر یک به میزان دوری و نزدیکی از حادثه هفتم اکتبر و پیامدهای آن در جنگ غزه و لبنان و یا برخورداری در نقشهای مهرههای پیاده، بازی ساز، تدارکاتچی و عامل مستقیم از یکدیگر متفاوت است.
براساس تئوری ماکیاولی انسانها یا شیر صفت اند یا روبه صفت، هر یک از این دو صفتان بهرهای از شکار میبرند یکی با اقتدار و دیگر با ابتکار، که دومی در جنگ غزه میان حماس و اسراییل و سپس اسراییل و حزب الله لبنان ظاهرا حصهای بیشتر از شکارچی در صحنه شکار بازی سیاسی منطقهای هفتم اکتبر برده است.
اگر از روسیه بعنوان یکی از بازی سازان بی مهره هفتم اکتبر با هدف انحراف افکار و اذهان عمومی جهانیان از جنگ دو ساله اوکراین به سوی جنگ غزه و سرگرم کردن حامیان غربی اوکراین در جنگ جدید خاورمیانه برای کاستن پشتیبانی سیاسی و نظامی آنان از کی یف، اغماض شود به دولتهای عربی منطقه میرسیم که با روبه صفتی بیشترین سود را از شکار شیران درغزه و لبنان برده اند.
بی گمان رهبران دولتهای عربی با برد بی هزینه، هنرمندترین بازیگران صحنه قدرت هفتم اکتبر بودند که بی هیچ گزند و هزینهای یک بازی چند سر برد را آغاز کردند و تا حد زیادی به فرجام نزدیک شده اند.
دولتهای عربی منطقه بخصوص کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و مصر به رهبری ریاض در این جنگ سیاست پیشگان عرصه بین الملل شیوه مثل معروف “سر مار بدست دشمن کوبیدن” را در پیش گرفتند که در صورت پیروزی دشمن موجودی خطرناک و یا در صورت موفقیت مار از شر دشمنی قدیمی رهایی خواهند یافت.
در این سیاست ورزی، رهبران عرب که با گروههای مقاومت و مبارزان بنیادگرای عرب نظیر حماس و حزب الله لبنان سال هاست سر ناسازگاری دارند و آنان را الگو و محرک بنیادگرایان درون کشورهای خود و در نهایت خطرهای بالقوه علیه حکومتهای پادشاهی پاتریمونیالی خویش میبینند بی میل نبودند و نیستند این گروهها در پازل بازی قدرت منطقهای تضعیف و در صورت پدید آمدن فرصت مغتنم از پازل قدرت غیررسمی خاورمیانه حذف شوند.
از طرفی در آن روی سکه بازی رهبران عرب منطقه نیز به چالش کشیدن قدرت نظامی و فرسوده سازی قدرت نظامی اسراییل و تخریب رژیم اسراییل بواسطه رویکرد وعملکرد ضد بشری ماشین کشتار این رژیم نزد افکارعمومی جهانیان بوده است که در این زمینه نیز به میزان قابل ملاحظهای موفق شدند.
ضلع سوم این بازی چند وجهی رهبران عربی، محک زنی اقتدار منطقهای ایران در پشتیبانی از نهضتها و گروههای مقاومت اسلامی با اجرای سیاست لبخند در نگاه و خنجر در قفا در اندیشه هزینه تراشی درعرصه سیاست جهانی برای ایران درعین حال اتخاذ رفتاری دو گانه مهارگونه با تهران در رفت و برگشتهای دیپلماتیک بین ایران و غرب ایفا کردند.
باید اذعان کرد که رهبران اعراب در این بازی قدرت منطقهای خردمندانه و رندانه به مثابه سیاستمداران کهنه کار بی آنکه نازلترین هزینهای را متحمل شوند به پیروزی چند سویه و احراز اعتباری بین المللی دست یازیدند.
مصر و دیگر کشورهای عربی- افریقایی که یک دهه پیش جنبش بنیادگرایان اسلامی را تجربه کرده بودند و در مصر نیز اخوانیها موفق به سرنگونی حسنی مبارک رییس جمهوری وقت و به قدرت نشاندن کوتاه مدت محمد مرسی از رهبران تندرو اخوان المسلمین بود در حادثه هفتم اکتبر و جنگ غزه سیاست بی طرفی منفعلانه در برابر تهاجمات اسراییل به غزه و مغفولانه عامدانه در حمایت از جنگ زدگان غزه اتخاذ کرد تا آشکارا نارضایتی خویش را به نیروهای مقاومت عربی و فلسطینی اعلام کند.
سیاست تجاهلی تعمدی و چشم پوشی قاهره از آنچه که درهمسایگی اش غزه میگذشت فقط به بی طرفی انفعالی بسنده نشد بلکه با بستن مرزهای رفح حتی از پناه دادن به جنگ زدگان بخاطر ترس از تسری جنگ به داخل کشورش و یا بروز جنبشی دیگر نظیر جنبش عربی ۲۰۱۲ و احتمالا عدم رضایت و مخالفت با حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی تشدید هم شد.
آنچه که از این سیاستهای انفعالی داهیانه، اما شبه مغرضانه دولتهای عربی مستفاد میشود تنها یک برآیند را در ذهن متبادر میسازد و آن پذیرفتن ضمنی و به رسمیت شناختن نسبی اسراییل ۱۹۴۸ و مصوبه دو دولت سازمان ملل در فلسطین بعنوان همسایه همیشگی در منطقه از سوی آنها است.
از نگاه دولتهای عربی از لبنان تا عربستان اجرای این فرضیه ممکن نخواهد بود جز با کنار گذاشتن همیشگی شبه نظامیان اسلامی حماس و حزب الله لبنان که به شکل قدرتهای جزیرهای نیمه متمرکز، اما موانعی موثر در برابر این تئوری و فرضیه طی چند دهه گذشته قرار داشتند.
دولتهای عربی منطقه که در آفرینش این پازل سیاسی قدرت درجنگ غزه نقش بازی غیرمستقیم فرصت طلبانه و یا به تعبیر ماکیاولی روبه صفتانه را ایفا میکنند برندگان بی هزینه و اسراییل و امریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا که مستقیم و با واسطه در این تراژدی نسل کشی ربع قرن ۲۱ دخالت دارند بازندگان با هزینه قلمداد می شوند البته بدون تردید در این بازی بیرحمانه قدرتها مردم مظلوم غزه بعنوان پیاده نظام صفحه شطرنج قدرتها بازندهترین اند.
رویداد تلخی که طی یک سال گذشته درجنگ غزه موجب ویرانی این خطه با آوارگی دو و نیم میلیون شهروند فلسطینی غزه و مرگ چند ده هزار نفر و زخمی شدن افزون بر یکصد هزار تن و کشته شدن رهبران و بسیاری از فرماندهان حماس و گسترش دامنه جنگ ازغزه به جنوب لبنان و آوارگی صدها هزار شیعه لبنانی و شهادت رهبران حزب الله لبنان انجامید به نظر آغاز تحقق دیرهنگام نظریه و پیشبینی کاندو لیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا در سال ۲۰۰۶ هنگام جنگ شش روزه حزب الله لبنان و اسراییل ارایه کرده بود، است.
رایس هجده سال پیش از ضرورت زایمان دردناک خاورمیانه برای سامان دهی این منطقه و پایان جنگهای مستقیم و نیابتی برای ایجاد خاورمیانه جدید و بزرگ خبر داده بود.
بحران کنونی خاورمیانه و جنگ خونین یکساله اسراییل درغزه و گسترش آن از لبنان تا یمن و ایران بناچار سازمانهای بین المللی بخصوص سازمان ملل متحد و شورای امنیت این سازمان را درهفتهها یا ماههای آتی وارد عمل و مجاب به واکنش جدی و احتمال بسیار قوی برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت برای تقویت اقتدار دولت لبنان و خلع سلاح نیروهای مقاومت در این کشور و مصوبه سازمان ملل در به رسمیت شناختن دو دولت در فلسطین با حمایت اکثریت اعضای این سازمان بخصوص دولتهای عربی منطقه خواهد کرد تا از نگاه سازمان ملل و قدرتهای دارای نقش فعال در جنگ غزه موضوع برای همیشه پس از این زایمان دردناک پایان یابد.
*روزنامه نگار
Source link