علمی فرهنگی

نگاهی به ترانه‌های محمد علی بهمنی که در آهنگ‌های معروف شنیده‌اید

محمدعلی بهمنی، یکی از ترانه‌سرایان معاصر کشور بود که در طول سال‌ها فعالیت هنری خود در زمینه شعر و ترانه، همکاری‌های مختلفی با هنرمندان عرصه موسیقی داشت.

به بهانه درگذشت این هنرمند کشور، نگاهی به برخی از ترانه‌های ماندگار او در موسیقی ایران داریم.

ترانه «دوست دارم» از خواننده قدیمی

همه میدونن دوستت دارم میدونن میبینند که با همیم

مثل دو تا کفتر تو هوا به خدا واسه هم پر میزنیم

من که امروز به چشمت خیلی عزیزم مثل اشک از چشم تو فردا نریزم

من که امروز به چشمت خیلی عزیزم مثل اشک از چشم تو فردا نریزم

عزیزم دوری نمیخوام تو رو اینجوری نمیخوام بخدا دوستت دارم

به خدا دوستت دارم به خدا دوستت دارم

همه میدونن دوستت دارم میدونن میبینن که با همیم

مثل دو تا کفتر توو هوا به خدا واسه هم پر میزنیم

من که امروز به چشمت خیلی عزیزم مثل اشک از چشم تو فردا نریزم

من که امروز به چشمت خیلی عزیزم مثل اشک از چشم تو فردا نریزم-

عزیزم دوری نمیخوام تو رو اینجوری نمیخوام بخدا دوستت دارم

به خدا دوستت دارم به خدا دوستت دارم‌ای عزیز مهربونم جون تو بسته به جونم

من واسه تو زنده هستم تو رو از جون میپرستم

وقتی پیش این و اونم نمیدونم چی بخونم.

اما با تو خوب میدونم چی بگم از چی بخونم

عزیزم دوری نمیخوام تو رو اینجوری نمیخوام به خدا دوستت دارم

به خدا دوستت دارم بخدا دوستت دارم به خدا دوستت دارم

ترانه «پرده نشین» اجرا شده توسط علیرضا قربانی

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

پیشنهاد مطالعه، کلیک کنید:  «دویست‌وهشتادمین شب سال» ادای دینی به رزمندگان دفاعمقدس

دنیا برای از تو سرودن مرا کم است

اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست

من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم.

اما چقدر دلخوشی خواب‌ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست

آیا هنوز آمدنت را بها کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست

در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو سرودن مرا کم است

اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست

من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

ترانه «نقش فرش دل» اجرا شده توسط علیرضا قربانی

گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را

تا زودتر از واقعه گویم گله‌ها را

گله‌ها را

گله‌ها را.

چون آینه پیش تو نشستم

که ببینی

در من اثر سخت‌ترین

سخت‌ترین

زلزله‌ها را

زلزله‌ها را

زلزله‌ها را

پر نقش‌تر از فرش دلم

فرش دلم

بافته‌ای نیست

بس که به گره زد به گره زد به گره

حوصله‌ها را

حوصله‌ها را

حوصله‌ها را

یک بار تو هم عشق من

از عقل مَیَندیش

یک بار تو هم عشق من

از عقل مَیَندیش

بگذار که دل حل کند این

حل کند این

مسئله‌ها را

مسئله‌ها را

مسئله‌ها را

گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را

ترانه «ابر و آفتاب» اجرا شده توسط ناصر عبدالهی

حیف از امروز که بی عشق شب بود‌ای عشق

 قطره قطره اگر چه آب شدیم

ابر بودیم و آفتاب شدیم

ساخت ما را همو که میپنداشت به یکی جرعه اش خراب شدیم‌ای مترسک کلاه را بردار

پیشنهاد مطالعه، کلیک کنید:  «المپیک زرد» کتابی تحلیلی در خصوص بازی‌های المپیک

ما کلاغان دگر عقاب شدیم

 ما از آسودن و نیاسودن

سنگ زیرین آسیاب شدیم‌ای مترسک کلاه را بردار

ما کلاغان دگر عقاب شدیم

 ما از آسودن و نیاسودن

سنگ زیرین آسیاب شدیم

 قطره قطره اگر چه آب شدیم

ابر بودیم و آفتاب شدیم

ساخت ما را همو که میپنداشت

به یکی جرعه اش خراب شدیم

گوش کن ما خروش و خشم تو را

همچنان کوه بازتاب شدیم

اینک این تو که چهره میپوشی

اینک این ما که بی نقاب شدیم

 ما که‌ای زندگی به خاموشیم

هر سوال تو را جواب شدیم

 دیگر از جان ما چه میخواهی

ما که با مرگ بی حساب شدیم

 ما که با مرگ بی حساب شدیم

 قطره قطره اگر چه آب شدیم

ابر بودیم و آفتاب شدیم

 ساخت ما را همو که میپنداشت

به یکی جرعه اش خراب شدیم

 به یکی جرعه اش خراب شدیم

ترانه «قصه دل» اجرا شده توسط عماد رام

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه کفش فرارو ور کشید

آستین همت و بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشه فردا زد و رفت

دفتر گذشته‌ها رو پاره کرد

نامه‌ی فردا‌ها رو تا زد و رفت

حیوونی تازه آدم شده بود

به سرش هوای حوا زد و رفت

زنده‌ها خیلی براش کهنه بودند

خودشو تو مرده‌ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش می‌خواست ولی

آخرش توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می‌گشت

خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت

 «هوای حوا» ناصر عبداللهی

پیشنهاد مطالعه، کلیک کنید:  زمین در معرض خطر عصر یخبندان قرار دارد

دل من یه روز به دریا زد و رفت 

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت 

پاشنه کفش فرارو ور کشید 

آستین همت رو بالا زد و رفت 

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب 

سنگ توی شیشه فردا زد و رفت 

حیوونی تازگی آدم شده بود 

به سرش هوای حوا زد و رفت 

دفتر گذشته ها رو پاره کرد 

نامه ی فرداها رو تا زد و رفت 

حیوونی تازگی آدم شده بود 

به سرش هوای حوا زد و رفت

شعر «خرچنگ‌های مردابی» اجرا شده توسط حبیب 

در این زمانه‌ی بی‌های وُ هوی لال پرست خوشا به حالِ کلاغانِ قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه‌ی خود را برای این همه ناباورِ خیال پرست

برای این همه ناباورِ خیال پرست

به شب نشینی خرچنگ‌های مردابی چگونه رقص کند، ماهیِ زلال پرست

رسیده‌ها چه غریب و نچیده میُفتند به پای هرزه علف‌های باغِ کال پرست

به پای هرزه علف‌های باغِ کال پرست

رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست کمال دار را برای منِ کمال پرست

هنوزم زنده ام و زنده بودنم خـاری ست به تنگ چشمیِ نامردمِ زوال پرست

به تنگ چشمـیِ نامردمِ زوال پرست

به شب نشینی خرچنگ‌های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست

رسیده‌ها چه غریب و نچیده میُفتند به پایِ هرزه علف هایِ باغِ کال پرست

به پایِ هرزه علف هایِ باغِ کال پرست

نمایش بیشتر
باکویت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Banner
https://madaress.ir/sitemap_index.xml