آیا جنگ تمام عیار ایران و اسرائیل شروع شده است؟ (بخش نخست)
دیدارنیوز: این مطلب را با ترجمه اختصاصی دیدار بخوانید با این توضیح که لزوما مطالب درج شده در این مقاله مورد تایید دیدار نیست و تنها جهت اطلاع خوانندگان منتشر شده است.
منبع: فارین افرز
نویسنده: *کِنِت ام. پولاک
مترجم: حمید رضا بابایی
بسیاری از تحلیلگرانی که شاهد مناقشه خاورمیانه هستند، هشدار دادهاند که این جنگ احتمالا تشدید خواهد شد. در حال حاضر، اما این نگرانیها بیشتر بر درونمای جنگ میان ایران و اسرائیل متمرکز است.
البته که تا همین جا هم جنگ میان دوطرف درگرفته است. ایران دو بار به اسرائیل حمله مستقیم کرده، در حالی که اسرائیل به یک حمله پاسخ داده و قطعا برای حمله بعد آماده میشود. چندین گروه نیابتی و متحد ایران به اسرائیل حمله کردهاند… اسرائیل گروهی از مقامات ایرانی را ترور کرده است؛ و هر دو طرف علیه یکدیگر حملات سایبری راه انداختهاند؛ لذا سوال واقعی این نیست که جنگ میان ایران و اسرائیل چگونه به نظر خواهد رسید، بلکه این است که مناقشه گسترده میان دو طرف شامل چه مواردی خواهد شد.
پاسخ به این سوال در اصل این است: چیزی بیشتر از آن چه که اکنون شاهدیم، یعنی تشدید جنگ. آن هم به این دلیل که هر دو طرف با موانع گسترده تدارکاتی و راهبردی مواجه هستند که بروز جنگ تمام عیار را آن گونه که تصور میشود، غیرممکن میسازد.
ایران تقریبا در تمام قابلیتهای تهاجمی و دفاعی از اسرائیل ضعیفتر است، پس میتوان گفت که قادر نیست خسارات ویرانگر به آن وارد کند. اسرائیل، اما ظرفیت گستردهای برای حملات هدفمند دارد، اما از تنوع منابع آن گونه که برای پیروزی در جنگ با ایران لازم است و یا به تحمیل مناقشه ویرانگر علیه آن منجر شود، برخوردار نیست. آنها در فاصلهای طولانی از هم قرار دارند و ظرفیت آغاز تهاجم زمینی و یا دریایی را علیه هم، ندارند. این موانع سبب میشود برو جنگ نامحدود در هالهای از ابهام قرار گیرد، تا حدی که حتی تبادل حملات به یکدیگر، به بروز جنگ آخرالزمانی هم منجر نخواهد شد.
بُعد مسافت
مهمترین عاملی که مانع از بروز جنگ میان ایران و اسرائیل میشود، بُعد مسافت میان آنها است. ایران و اسرائیل مرز مشترک ندارند. آنها در نزدیکترین نقطه، با یکدیگر ۷۵۰ مایل فاصله دارند. از مرکز اسرائیل تا تهران، تقریبا هزار مایل فاصله وجود دارد.
کشورهای ترکیه، سوریه، عراق، اردن، عربستان سعودی و کویت میان آنها قرار دارند. برخی از این کشورها با اسرائیل و برخی با ایران متحد هستند، برخی دیگر نیز دشمن هر دو. ایران و اسرائیل میتوانند به کمک برخی از این کشورها تکیه کنند – یعنی اجازه دهند تا نیروهایشان از آنجا عبور کند یا مانع از تردد نیروهای دشمن بشوند – و بیشتر از این نمیتوانند کاری بکنند.
مثلا شاه عبدالله دوم، پادشاه اردن متحد مهم اسرائیل است، هرچند نانوتشه، اما او بر تعداد زیادی از فلسطینیها حکومت میکند که اکثرا از اسرائیل متنفرند، و این مساله میزان حمایتهای او را از اسرائیل محدود میکند. در اولین حمله موشکی ایران به اسرائیل در ۱۳ آوریل، اردن به اسرائیل کمک کرد تا موشکهای کروز و پهبادهایی را که از حریم آن عبور کرده بودند، سرنگون کند. اما امان احتیاط و تاکید کرد که فقط از حریم هوایی خود دفاع می کند و این که در برابر تمام متجاوزین خارجی، همین گونه عمل خواهد کرد.
به همان نسبت سوریه به شدت به ایران وابسته است. اما بشار اسد رئیس جمهور سوریه از پدرش آموخته است که هرگز با اسرائیل وارد جنگ نشود، درسی که پدر و پسر اسد پس از شکستهای مکرر در سالهای ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ آموختند. در نتیجه، گرچه ایران میتواند نیروهایش را از طریق سوریه جابجا و آنها را در سوریه مستقر کند، اما دمشق تاکنون به تهران اجازه نداده است حملات مستقیم خود را علیه اسرائیل با استفاده از خاک سوریه تشدید کند، زیرا نگران است در این صورت اسرائیل حملات خود را در آنجا گسترش دهد.
این واقعیات، هرگونه تهاجم زمینی را از هر جهت غیرممکن میکند. اسرائیل برای تهاجم به ایران مجبور است نیروهای زمینیاش را از عراق و اردن، یا عراق و سوریه عبور دهد، که از منظر تدارکاتی اقدامی چالش برانگیز و از منظر راهبردی، احمقانه خواهد بود. وسعت ایران ۸۰ برابر اسرائیل است، و حتی اگر اسرائیل راهی بیابد تا نیمی از ۱۲ لشکر نظامی خود – یا کمی بالا و پایینتر از این عدد- را روانه ایران کند، وسعت جغرافیایی جمهوری اسلامی، آنها میبلعد و توان آنچنانی هم نخواهند داشت تا کار معناداری انجام دهند. گذشته از این، اسرائیل هرگز مایل نیست این همه شهروند نظامی خود را به چنین منطقه دوری اعزام کند.
اسرائیلیها قادر بودهاند تا تجهیزات مهم دشمنان خود را با تیمهایی از نیروهای ویژه از طریق عملیات هوایی نابود کنند، و احتمالا به خوبی قادرند از همین طریق علیه اهداف مهم در ایران عملیات اجرا کنند. اما بر فرض اسرائیل نخستین واحدهای خود را از طریق ساز و کار هوایی در ایران مستقر کرده باشد، اما ارتش اسرائیل بدون وجود مسیر تامین تدارکاتی، به منظور تقویت این نیروها، قادر نخواهد بود خاک ایران را به این شکل اشغال کند.
البته که نیروهای دفاعی اسرائیل به وجود نیروی دریایی قوی خود میبالند، اما ایران هم سواحل طولانی دارد.نیروهای دفاعی اسرائیل ممکن است با استفاده از یک یا چند وسیله حمل و نقل دریایی، حملهای در مقیاس گردان یا حتی تیپ را علیه یک تأسیسات مهم ساحلی ایران انجام دهند. اما اسرائیل فاقد تواناییهای مورد نیاز برای حملات آبی-خاکی و همچنین قابلیتهای هوایی مستقر در ناو هواپیمابر است؛ مواردی که برای تهاجم بزرگتر از دریا، به آنها نیاز خواهد داشت.
برای اسرائیل بسیار دشوار خواهد بود تا نیروهایش را چند ساعت در ساحل حفظ کند تا بتواند با حملات موشکی و هوایی ایران مقابله کند، مگر آن که اسرائیل اسکادرانهای جنگنده خود را در بحرین یا امارات عربی متحده مستقر کند که بسیار بعید است.
حتی اگر این نیروهای بتوانند به نوعی خط مقدم ساحلی را متصرف شوند و کنترل آن را در اختیار بگیرند، حفظ این منطقهمستلزم آن است که کشتیهای اسرائیلی از منطقه بابالمندب عبور کنند که امنیت آن به واسطه حضور نیروهای حوثی یمن به مخاطره افتاه است، و وارد تنگه هرمز شوند که از جانب ایران تهدید میشود. در نتیجه، این قوای مهاجم اسرائیلی شاید بتواند تنها یک یا چند تاسیسات مهم ایران را نزدیک دریا نابود کند، ولی پس از آن مجبور است منطقه را ترک کند تا از تیررس نیروی دریایی و هوایی ایران خارج شود.
نیروی دریایی ایران نیز برای آن که به نیروی هوایی، دریایی و زمینی اسرائیل حمله آبی-خاکی کند، با موانعی شدیدتر مواجه خواهد شد، بماند که برای انتقال نیروهای خود و تامین تدارکاتی آنها، باید از تمام آفریقا عبور کند که این خود، یک کابوس خواهد بود.
تهاجم زمینی به اسرائیل کمی جذابتر خواهد بود. در قالب تئوری، ایران از مزیت تدارکاتی برای عبور راحت از طریق عراق و سوریه برخوردار است. ولی نیروی زمینی آن، ضعیفترین عناصر نیروهای مسلح آن هستند و برای مقابله با نیروهای نظامی اسرائیل که براع دفاع از مواضع به شدت تقویت شده در ارتفاعات جولان بسیج شدهاند، شانسی نخواهند داشت. ایران این را به خوبی میداند و به همین دلیل، دولت تعداد زیادی نیروی زمینی را در منطقه دمشق مستقر نکرده است.
در عوض گفته میشود حدود ۴۰ هزار شبه نظامی افغان، عراقی، پاکستانی و سوری در جنوب غربی سوریه مستقر کرده است که میتوان از آنها برای آغاز حملهای گسترده علیه اسرائیل استفاده کرد بدون آن که جان شهروندان ایرانی به خطر بیفتد. شاید هم تهران امیدوار است با استفاده از آنها، واکنش اسرائیل را علیه ایران برانگیزد.
با این وجود، چنین حملهای تقریبا به طور قطع به شکستی فاجعه بار منجر خواهد شود و تلفات سنگینی را در میان این نیروهای کم آموزش دیده که چندان هم مسلح نیستند، درپی خواهد داشت. این که تهران هنوز چنین حملهای را آغاز نکرده است نشان میدهد ایرانیها بیفایده بودن آن را درک کردهاند…
غیرممکن
محدودیتهای قید شده در عملیات زمینی به این معنا است که بخشهای مختلف نبرد گستردهتر، اما متعارف، بیشتر بر عهده نیروی هوایی ایران و اسرائیل خواهد بود، که آنها نیز خود در آنچه که قادرند انجام دهند، محدودیتهایی دارند. اسرائیل موشکهای بالستیکی در اختیار دارد که سراسر ایران را در تیررس آن قرار میدهد. از طرفی پهبادها و موشکهای کروز اسرائیل نیز با پرتاب از کشتیها و زیردریاییها، و احتمالا از مبداء خودِ اسرائیل، چنین قابلیتی دارند. هیچ کس از تعداد این موشکها اطلاع ندارد، ولی رقمشان زیاد نیست، احتمالا صدها یا هزاران فروند از هر کدام.
همه اینها کلاهکهایی نسبتا کوچک دارند، البته نه به اندازه آن چه که هواپیماهای جنگنده قادر به پرتاب آنها هستند. این قابلیتها به اسرائیل امکان آن را میدهد تا اهداف نسبتا کوچک و مهم ایران نظیر تجهیزات و اماکن نظامی را نابود کند؛ اما نه پایگاههای بزرگ، چه رسد به شهرها.
گرچه تواناییهای دفاعی ایران، عملیات هواپیماهای سرنشیندار اسرائیل را با دشواری مواجه خواهد کرد، اما این امر چیزی بیشتر از اقدامات ایذایی نخواهد بود. مشکل واقعی اسرائیل، مساله فاصله تا ایران است. جنگندههای F-۱۵ اسرائیل قطعا قادر به پرواز تا ایران خواهند بود، اما بُرد جنگندههای پیشرفته F-۳۵ و F-۱۶ که نماد توان نیروی هوایی آن است، فقط حدود ۶۰۰ مایل است. سلاحهای جنگی و دوربرد اسرائیل تا صدها مایل بیشتر از این هم قادر به عمل کردن هستند، اما هواپیماهای جنگی برای آن که بتوانند مناطقی را در مرکز ایران هدف قرار دهند، باید سوخت گیری مجدد بکنند.
اسرائیل تعدادی محدود از جتهای سوختگیری در اختیار دارد و گرچه نیروی هوایی آن خلبانهای ماهری دارد که به طور مرتب آنها را به پرواز درمیآورند، اما این هواپیماها بزرگ و بسیار آسیبپذیر هستند. به کارگیری آنها در فضای جنگی، برای اسرائیل بسیار دشوار و خطرناک خواهد بود.
هیچ یک از جنگندههای آمریکایی اسرائیل به گونهای طراحی نشده است تا به یکدگیر سوختبرسانند، اما شاید اسرائیلیها، خود چنین تغییراتی در آنها اِعمال کرده باشند؛ که البته این وضعیت نیز ناکارآمدیهای دیگری به دنبال خواهد داشت. نیمی از جتهای جنگنده اسرائیل کاری به جز سوخت رسانی نخواهند کرد؛ لذا اسرائیلیها مجبورند برای حمله به ایران با استفاده از جتهای جنگنده سرنشیندار، هواپیماهای خاصی را انتخاب کنند مگر آن که اردن و عربستان فضای خود را در اختیار نیروی هوایی اسرائیل قرار دهند (مانند آن چه که ظاهرا در حمله موشکی و پهبادی ایران در ۱۳ آوریل کردند).
ایران دو نیروی هوایی در اختیار دارد. یکی، نیروی هوایی ارتش و دیگر متعلق به سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی. اما هیچ کدام قابل قیاس با نیروی هوایی اسرائیل نیست. ایران همچنین هواپیماهای مختص سوخت رسانی ندارد فقط دهها جنگنده قدیمی فرانسوی در اختیار دارد که قادرند به صورت همزمان سوخت گیری کنند. هواپیماهای آن عمدتا مدل آمریکایی متعلق به دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و همچنین هواپیماهای ساخت شوروی و فرانسه تولید دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ هستند. اما بسیاری از آنها هم که قادرند تا اسرائیل پرواز کنند، توان رویارویی با نیروی هوایی اسرائیل را ندارند.
در این شرایط، بیشترین قابلیت رزم هوایی ایران بر عهده موشکها و پهبادهای آن خواهد بود. جمهوری اسلامی نیز مانند اسرائیل، احتمالا صدها (یا چند هزار) از این موشکها در اختیار دارد که قادرند اسرائیل را هدف قرار دهند. ایران در حمله ۱۳ آوریل و اول اکتبر خود، ترکیبی از ۵۰۰ نوع از این موشکها را به کار برد و عملا خساراتی به اسرائیل وارد نشد. برخی گزارشات حاکی است تکنسینهای روسی تلاش میکنند به ایرانیها کمک کنند تا میزان مقاومت و همچنین اثرگذاری مرگبار این موشکها را افزایش دهند، اما در مدت شش ماه فاصله میان دو حمله ایران به اسرائیل، بهبود چشمگیری دراین خصوص مشاهده نشد.
*عضو ارشد اندیشکده موسسه اینترپرایز آمریکا
Source link